مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
با زحـمـت آوردم خودم را؛ نیـمـهجانم دورم مـیـنـداز ای کـریم ای مـهـربـانم دسـتـم بـه دامـانـت کــم آورده گـدایـت بـدجـور نـفـس سرکـش افـتاده به جانم در باز کن سنگین شده بارم کمک کن عـبدی ضـعـیـفـم؛ مسـتمـنـدم؛ نـاتـوانم هـر چـنـد کـه دیــر آمـدم امـا رسـیــدم یک گـوشه زنـجـیـرم کن آقـا تا بـمانم چیزی به جز شرمندگی در چهرهام نیست چـیـزی نـدارم غـیر نـامـت بر زبـانـم خواهی بزن خواهی مرا یکجا بسوزان اما مـکـن با دوری از خود امـتـحـانـم مـن از جـوانـی کـردنـم خـیـری نـدیدم ســودی نـدارد ایـن وجـود پُــر زیـانـم میترسم اینکه آخر از چـشمت بـیـفـتم از بـس کـه دنــبــال نـگــاه ایـن و آنـم بـیمـشـتـری بــودم ولـی آقـا خــریـدم یـک بــار دیـگـر داده اربــابـم امــانـم لب تشنگی در ماه روزه گریهدار است بـایـد بـرای گـریـهام روضـه بـخـوانـم از بعد عباسش حسین اینگونه می گفت پـشـت مـرا خـم کـرده عـبـاس جـوانـم فـریـاد زد ادرک اخــا افــتــادم از پــا دارم به زحـمت پـیـکـرم را میکـشانم شــرمــنــدهگـی آبآورم را آب کــرده یـا رب مـبـادا بعـد از او زنـده بـمـانـم |